سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 27620
تعداد بازدید امروز: 7
تعداد بازدید دیروز: 7
  • درباره من


  • جامعةالقرآن ریحانة النبی(ص)
    مدیر وبلاگ : معصومه.ث[13]
    نویسندگان وبلاگ :
    دیباچه مهر (@)[0]


    مولاجان مهدی عج!دران نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم. بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
  • آرشیو


  • پاییز 1385
  • لوگوی من


  • مشاهده اوقات شرعی


  • وضعیت من در یاهو


  • یــــاهـو
  • موسیقی وبلاگ


  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    جامعةالقرآن ریحانة النبی(ص)
    دانش، زینت توانگران و توانگری مستمندان است . [امام علی علیه السلام]
  • نگاه سبز خدا نویسنده: معصومه.ث یکشنبه 85/7/9 ساعت 10:55 ص
  • به نام خدا

    سلام بر مهدی فاطمه عج

    نگاه سبز خدا

     

     

     

    هر روز دستها آسمان را به تکریم می خوانند و قدمها چون کوه ثابت و استوار لا اله الا الله را از آن لاله ها می دانند. هر روز غنچه های سلام بر بوستان پاکی و طراوت گل می دهند و دامن دامن اشک قربانی شقایقها می شود.

     

    هر روز چشمانم به همراه سحر به آرزوی رسیدن آدینه سبز شکفتن بیدار می شود تا بار دیگر در زمزم تلاوت در یادلان عاشق دیده ها شفاف شود. من آدینه را چون عطر یاسهای حیاط دوست دارم و بودن خود را در حضور نورانی او تعبیر می کنم. وقتی دستهایم خدا را در پرتو ایمان می نگرد- نگاه سبز خدا میهمان تنهایی چشمان من است.نماز من نماز بیداری است.

     

    رکوعم تعظیم بر پاکی گلبرگهای ایمان-سجده ام تقد یس است بر وفاداری گل-تسبیحم ذکر دوست داشتن ذکر خواستن است.دعایم استجابت عشق است به درگاه مهربانی.

     

    هیچ گاه فراموش نخواهم کرد آن روز که آب و آیینه مرا به میهمانی خدا بردند و دستهایم خوشه های سبز ایمان را از آبی آسمان هدایت چیدند.آن روز مادرم چادری از نور بر قامت سبز دلم دوخت و خدا میزبان لحظه های انتظارم شد.چادرم بستری داشت پر از اقاقی های بارانی و دستهایم سبدی پر از مروارید اشک. آن روز که مادرم مرا به میهمانی سبزینه نگاه خدا برد صف در صف موج با عشق آمیخته و چشمها آیه تابش را قرائت می کردند. من بودم و انتظار .انتظار در من گم بود. من خدا را می خواستم.خدا من را می خواند.

     

    هر کجا روانه بودم رفتن بود و اینجا آخر ماندن شد.من اینجا عروس دریایم با پولکی از آیه های قرآن و تلاوتی از جنس آئینه.

     

    این سکوت هیاهوی دارد به بلندای خورشید و به زیبایی عشق.

     

    هر روز پیشانی دل خاک کویش را بوسه باران می کند و دل در جویبار ترانه اش بارها به شستشو می نشیند.

     

    من هر روز بر محراب گلبرگهای عشق قامت می بندم و تا کنار خواب امواج آبی رسیدن به او از هیاهوی زندگی می گذرم.

     

    خدایا! امروز.فردا. هر روز من هستم و تو .تو ماندی و من.

     

    خدایا صبحگاهان مرا با ترنم یادت سبز کن ونماز بیداری را بر سایه های وهم دوران تاریکی پیروزی بخش.           

     

                                                                     " آمین"

    نوشته:معصومه.ث

     

     


  • نظرات دیگران ( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ